loading...

سایت رسمی موج فوتبال

یکسال پیش، هنگامی که لوییس انریکه هدایت بارسلونا را به دست گرفت، این تیم با بحران شدید رهبری مواجه بود. هسته های بازیکنان پرورش یافته در لاماسیا که قلب دوران سلطه بارسا در اروپا محسوب می شدند، در حال

آخرین ارسال های انجمن
سیاوش سلیمی بازدید : 81 جمعه 08 خرداد 1394 زمان : 9:30 نظرات (0)
یکسال پیش، هنگامی که لوییس انریکه هدایت بارسلونا را به دست گرفت، این تیم با بحران شدید رهبری مواجه بود. هسته های بازیکنان پرورش یافته در لاماسیا که قلب دوران سلطه بارسا در اروپا محسوب می شدند، در حال جدا شدن از تیم بودند. ویکتور والدس و کارلس پویول، تنها بازیکنانی که سه فینال آخر بارسلونا در لیگ قهرمانان اروپا را از ابتدا آغاز کرده بودند، به تازگی رختکن آبی و اناری پوشان را ترک نموده و به اینها ژاوی هرناندس را هم اضافه کنید؛ بازیکنی که او نیز پس از پایان ناامید کننده فصل قبل و پشت سر گذاشتن جام جهانی نه چندان درخشان، در آستانه انجام چنین کاری بود. اگر مهندس نیز از بارسا خارج می شد، سه تن از چهار کاپیتان های تیم و سه تن از چهار بازیکنی که بیشترین بازی را در تاریخ باشگاه انجام داده بودند، در یک فصل جدا می شدند. در این بین، این لوییس انریکه بود که می بایستی عکس العمل سریعی از خود نشان می داد.

و او این کار را نیز انجام داد. یکی از اولین اقدامات انریکه به عنوان سرمربی بارسلونا این بود که ژاوی را متقاعد کند که هنوز به حضور او در ترکیب تیم نیاز است؛ موضوعی که صحت آن بارها و بارها در طول فصل مشخص شد. در حقیقت، استفاده صرفه جویانه انریکه از ژاوی (به خاطر داشته باشیم که استاد افسانه ای بارسا در یکی دو فصل اخیر از لحاظ بدنی چندان آماده نبوده است) یکی از موفقیت های بزرگ او در اولین فصل مربی گری اش در بارسا به شمار می رود. در برخی مواقع حتی به نظر می رسید که ژاوی بهترین بازیکن خط میانی بارسلوناست، اما با این وجود انریکه او را از ابتدا به بازی نمی گرفت و دوست داشت تا ساقهای طلایی او را برای دقایق پایانی بازی حفظ کند. در عوض، ژاوی که مانند ماریانو ریورا فوتبال است، در هنگام ورودش به میدان بازی را با بی رحمی و بازده بالایی که داشت می بست و اجازه هیچگونه پیشرفتی را در دقایق پایانی بازی به حریف نمی داد.
Xavi
حفظ ژاوی حیاتی بود، اما یک چاره موقت محسوب می شد. اگرچه، کاپیتان بارسلونا فصل آخر خوبی را در این تیم سپری کرد، اما احتمال جدایی او از ترکیب تیم در تابستان پیش رو و پایان بخشیدن به حضور طولانی او در ترکیب بارسا بسیار محتمل به نظر می رسید. بدین ترتیب، انریکه در این فصل با چالش ساخت هسته جدیدی از رهبران با نگاه به آینده مواجه شد. اینگونه در طول فصل به نظر می رسید، مثلث جدیدی ستون فقرات بارسلونا را تشکیل می داند و آنهم نه مثلث مشهور خط حمله، بلکه مثلثی متشکل از لیونل مسی، جرارد پیکه و سرخیو بوسکتس. همانند ژاوی، پویول و والدس، این سه از لاماسیا پرورش یافته اند، همگی مردان کلیدی خطوط مربوطه تیمشان به شمار می آیند، رنج سنی 26 تا 28 سال دارند و به نوعی وارثین طبیعی کاپیتانی در تیم محسوب می شوند. اگرچه، بر سر راه هر یک از این بازیکنان موانع قابل توجهی وجود داشت؛ موانعی که انریکه با ورودش به بارسا راه گذر از آنها را به این سه بازیکن نشان داد.
 
جرارد پیکه
بدون شک، جرارد پیکه بارز ترین نمونه پیشرفت در این فصل به شمار می آید. عدم آمادگی و تمرکز کافی این مدافع به دلایل مختلف، در چند فصل اخیر به وضوح به چشم می خورد. دست همانند ژاوی، او نیز از یکی از حساس ترین بازیهای اسپانیا در جام جهانی مقابل شیلی کنار گذاشته شد و خود وی پس از اتمام این رقابتها طی مصاحبه ای به صورت علنی عنوان کرد که دیگر یکی از بهترین مدافعین جهان نیست. با این وجود، وی بازهم با موانع پیش رویش با بلوغ رفتار نکرد یا حداقل در ابتدا اینگونه نبود. پیکه در جریان پیش فصل دوبار (یکبار در هواپیما و بار دیگر در میکسد زون) کارهای زشتی انجام داد که محبوبیت او در نزد هواداران را تا حد زیادی کاهش داد.
Gerard Piqué
این دو کار زشت پیکه درست چند روز پس از انتخاب بوسکتس به عنوان کاپیتان چهارم تیم رخ داد، در حالی که هر دو این بازیکنان به یک اندازه صلاحیت داشتند. علاوه بر این، پیکه حتی دیگر رهبر خط دفاعی بارسا نیز محسوب نمی شد و انریکه همانگونه که در نشست مطبوعاتی ابتدایی خود نیز عنوان کرد، این افتخار را به ماسکرانو سپرده بود. ماسکرانو به نوعی به رهبر انریکه در درون زمین محسوب می شد و همانگونه که پپ، ژاوی را مرتباً در کنار زمین فرا می خواند، وی نیز مرتباً در جریان بازی به کناره زمین رفته و با انریکه صحبت می کرد. اگرچه در ابتدا به نظر می رسید که ال چفسیتو با ورود متئو به تدریج از ترکیب کنار گذاشته خواهد شد، اما ثبات باور نکردنی او در زمین باعث شد که انریکه چاره ای جز بازی دادن به او نداشته باشد.

در نهایت، این پیکه بود که از ترکیب کنار گذاشته شد. درست پس از شکست در ال کلاسیکو رفت، این بازیکن در سه بازی پیاپی بارسا حتی یک دقیقه هم به میدان نرفت. از همه جهات می شد دیدگاه مربی در این مورد را به وضوح مشاهده کرد: هنگامی که ماسکرانو و متئو آماده هستند، نیازی به پیکه نیست، نه به عنوان یک رهبر و نه به عنوان یک بازیکن ثابت. اما هنگامی که این مرد کاتلونیایی از بازیهای ملی کشورش بازگشت کاملاً تغییر کرده بود و عملکرد قاطع او در مقابل سویا می توانست شروعی بر بازگشت او به جمع برترین مدافعین جهان قلمداد شود.

انریکه از همان هفته اول خط دفاعی بارسا را بهبود بخشید، اما پس از بازگشت پیکه به فرم ایده آل، این خط شکست ناپذیر به نظر می رسید. تحت نظر انریکه، مدافعین مرتباً تغییر می کردند، اما تنها پیکه بود که پای ثابت خط دفاعی محسوب می شد. او رهبر خط دفاعی شده، به خوبی مدافعان را هماهنگ می کرد و بالاخره به همان رهبری که انتظار می رفت تبدیل شده بود. از زمان کودکی همگان از پیکه انتظارات بسیار بالایی داشتند، اما این انریکه بود که به او فهماند، رهبری هدیه ای نیست که به کسی داده شود، بلکه مدال لیاقتیست است که باید برای بدست آوردنش، جنگید.
 
سرخیو بوسکتس
مشکل بوسکتس به هیچ عنوان به انگیزه و عملکرد او مربوط نمی شد. او همیشه در زمان گواردیولا، تیتو و مارتینو جایگاه ثابتی در ترکیب داشته و یک تنه فضای خالی بین خط هافبک و دفاع را پوشش می داد. اما هنگامی که سبک مستقیم تر لوچو خود را آشکار کرد، همه فکر می کردند که آیا بوسکتس مناسبت چنین سبکی خواهد بود یا خیر. همانند پیکه، بازهم این ماسکرانو بود که گزینه اصلی برای پر کردن جای بوسکتس در ترکیب محسوب می شد؛ کسی که سرعت و قابلیتهای تخریبی اش بیشتر از پاسهای تک ضرب و بازی بدون توپ بازیکن اسپانیایی با سبک جدید بارسا مطابقت داشت.
Sergio Busquets
اگرچه در طول فصل، انریکه خط هافبک را از نو طراحی کرد تا تاثیر بوسکتس در زمین را افزایش دهد. قبلاً بوسکتس به عنوان هافبک دفاعی پشت دو هافبک طراح بازی می کرد، اما اکنون وظایف به طور مساوی بین هر سه هافبک بارسا تقسیم شده است. در این سبک، نقش راندمان بالا و قدرت بدنی راکیتیچ بسیار کلیدی است و در سوی دیگر نیز اینیستا چنین شرایطی دارد؛ کسی که اکنون عقب تر بازی کرده و کمتر از دریبلهای ریسکی خود استفاده می کند. وظایف جدید این دو بازیکن به بوسکتس این آزادی را می دهد که جلوتر بازی کند. همین عامل باعث شده تا وی تاثیرات به سزایی در خط حمله بارسلونا بگذارد، پاس گل و گلهای زیادی به ثمر برساند و همچنین پاس هایی ارسال کند که در نهایت منجر به دادن پاس گل شده اند. علاوه بر این، وی به جای ژاوی نبض بازی بارسلونا را در دست گرفته و سرعت بازی سایر بازیکنان را تنظیم می کند.

در رابطه با کارهای دفاعی نیز اکنون بوسکتس از بالا پرس کرده، هافبک دفاعی تیم حریف را تحت فشار می گذارد و زاویه پاس دادن بازیکنان حریف را محدود می کند؛ کاری که او در انجام آن بیش از هر کس دیگری تبهر دارد. چنین پرس و دفاع کردن با ریسک بالا در تیم تحت هدایت گواردیولا معمول بود، اما بعدها از آنجا که بوسکتس عقب و عقبتر رانده شد تا فضای پشت مدافعین جلو کشیده و خط هافبک کم تعداد بارسا را جبران کند، چنین صحنه هایی به ندرت به چشم می خورد. اما اکنون پرس بار دیگر به بازی بارسلونا بازگشته و لوییز سوارز مسئول انجام اینکار در بین مهاجمین و بوستکتس نیز در بین خط هافبک تیم است. حرکات بوسکتس در زمین تعیین می کند که آیا خط هافبک بارسا بر روی بازیکن صاحب توپ فشار می آورد یا عقب می نشیند تا پاسهای حریف را دنبال کرده و در موقعیت مناسب آنها را قطع کنند.

البته که در این میان اشتباهاتی نیز رخ داده است. اینگونه دفاع با ریسک بالا، هنگامی که اینیستا یا راکیتیچ قادر به پوشش دادن فضای پشت بوسکتس نیستند مشکل ساز می شود و همین عامل باعث شده تا بوسکتس در این فصل چه با توپ چه بدون توپ بیشتر از فصل قبل در مخمصه گرفتار شود. اما اگر مردی که لقب هشت پا را به او داده اند، معصومیت کمتری در بازی خود به کار برده و در آمادگی 100 درصد قرار داشته باشد، او به نوعی مهمترین بازیکن بارسلونا به شمار می آید. اثرات این موضوع هنگامی بیش از پیش خود را نشان می دهد که بوسکتس یا در ترکیب حضور نداشته باشد و یا در کنار ماسکرانو بازی کند، آنگاه است که تعادل ظریف بارسلونا در خط هافبک که این فصل برای به وجود آمدنش زحمت زیادی کشیده شده است، جای خود را به بازی پر اشتباه و کنترل نشده می دهد. بوسکتس اکنون فاصله زیادی با منقضی شدن توسط سیستم انریکه دارد و ارتباط مهمی بین سبک بازی قدیم و جدید بارسا محسوب می شود. او کسی است که در شرایط به خصوص می تواند توپ را به خوبی حفظ کرده و پاسهای کوتاه همراه با حملات عمودی سریعی به حریف داشته باشد.
 
لیول مسی
لیونل مسی بار دیگر به فرم ماورائی خود بازگشته؛ فرمی که می تواند تمامی تاکتیکهای حریف را بیهوده جلوده دهد، درست همانگونه که مقابل بایرن پپ مشاهده کردیم. گواردیولا همواره عنوان کرده که مسی او را به مربی بزرگی تبدیل کرده و هیچگاه سخنی برعکس این را به زبان نیاورده است و اکنون نیز همین منطق در حال عملی شدن بین مسی و انریکه است. اما اگر در حال حاضر مسی مرگبارترین ابزار انریکه به شمار می آید، در تابستان قبل نیز وی بزرگترین چالش برای این مربی محسوب می شد.

فرض کنید که اکنون جولای 2014 است و شمار نیز لوییس انریکه هستید! بهترین بازیکن شما، بدترین فصل حضور در رقابتهای باشگاهی را از زمان نوجوانی اش تجربه کرده و در ادامه نیز در گام آخر بزرگترین تورمنت زندگی اش شکست خورده است. اگرچه توضیحات زیادی برای این موضوعات وجود دارد، اما تمامی جهان بر سر دور بودن مسی از فرم ایده آلش اتفاق نظر دارند. او از بند مصدومیت رهایی یافته، اما هنوز ناآماده به نظر می رسد، خنده های مکررش را که مشخصه اصلی بازیهای او در درون زمین بود از بین رفته و نقش شماره 9 کاذبش به خصوص در مقابل تیمهای مانند اتلتیکو مادرید ارزشهای خود را از دست داده است. اکنون شما نه تنها باید انرژی دوباره ای به مسی بدهید، بلکه باید بفهمید که چگونه او را در کنار لوییز سوارز به کار بگیرید؛ کسی که می تواند گردن شما را برای خریدنش از بدن جدا کند!
Lionel Messi
با نگاهی به گذشته در می یابیم که انتقال پست مسی به وینگر راست حرکت واضحی بود که می توانست موفقیت های خط حمله تیم در فصل 2008/09 را تکرار کند، اما در آن زمان هر انتقالی در ترکیب می توانست صورت بپذیرد به جز این! برای شروع، همه ما می دانیم که مسی از بازی کردن در چنین پستی متنفر است. دوم، بازی دادن مسی در کناره ها این تهدید را به وجود می آورد که سهم او در بازی بارسا به حاشیه رانده شده و او نتواند مانند همیشه موثر واقع شود، درست همانگونه که در فصل گذشته مارتینو در مقابل رئال مادرید و من سیتی از او در کناره ها استفاده کرد. در نهایت باید فاکتور سن نیز در نظر گرفته شود. مسی دیگر مانند قبل نمی توانند به طور مداوم در کناره ها بالا و پایین برود و دنی آلوس نیز دیگر نمی توانست دست تنها هنگامی که مسی به تو می زند، از کناره ها فرار کند.

در نتیجه، لوچو تصمیم گرفت تا سرعت توسعه مسی به یک شماره 10 را افزایش دهد و همانگونه که در ماه های ابتدایی فصل به نظر می رسید، سیستم های 4-3-1-2 و 3-5-2 را اتخاذ کند. از این رو، خط حمله باریک شده بارسلونا، برای حمایت به دو مدافع کناری نیاز داشت، اما بارسلونا نتوانسته بود کوادرادو را به خدمت بگیرد و به همین جهت فشار مضاعفی در هر بازی بر دنی آلوس و جوردی آلبا وارد می شد. در این بین، همچنین موضوع اینیستا نیز مشکل ساز شده بود. هر گاه مسی در پست شماره 10 بازی می کرد، به نظر می رسید که فضایی برای اضافه شدن یک هافبک هجومی در کناره ها وجود ندارد و این سوال برای بسیاری از مردم پیش آمده بود که آیا اینیستا باید در ترکیب اصلی تیم قرار بگیرد یا نه. سیستم تیم افتضاح بود، اما همین سیستم مسی را تشویق کرد تا مسئولیت بازیساز اصلی بارسلونا را به جای گلزن اصلی این تیم قبول کند؛ یک نقش ذکاوتمندانه تر که نشان دهنده تغییر ذهنیت در مهاجم آرژانتینی بود.

به محض بازگشت سوارز، سیستم تیم به 4-3-3 بازگشت و بازیکنان کلیدی تیم بیشتر درخشیدند. دنی آلوس و راکیتیچ درک بیشتر از نحوه بازی خود پیدا کرده و در نقش هر دو بازیکن تغییراتی به وجود آمد. آلوس به خط هافبک آمد و راکیتیچ نیز مجوز بیشتری برای حضور در حملات پیدا کرد و اغلب به عنوان یک مهاجم کمکی ایفای نقش می کرد تا به حرکات مسی تعادل بیشتری بدهد. مسی به عقب و جلو آمدن خود ادامه می داد و تلاش می کرد تا روابط خود با سوارز که در سمت راست قرار داشت را بهبود ببخشد. و من فکر می کنم که به تدریج، او حضور در سمت راست را به عنوان پایه ای برای عملیات های خود و نه به عنوان یک زندان قبول کرد!

حضور کنونی مسی در سمت راست با حضور سال 2008 او در سمت راست متفاوت است. به عنوان یک بازیکن 20 ساله، او از فضای های موجود در کناره ها برای شکنجه مدافعین کناری استفاده می کرد و مانند یک داس آنها را دور می زد، اما اکنون او مانند یک چاقوی کوچک جراحی عمل می کند و تمامی موقعیتهایی که پست او در اختیارش قرار می دهد را ارزیابی می کند. در واقع نابغه آرژنتینی بارسا با بازی در سمت راست ایده نیمه فاصله را در نظریه های تاکتیکی در آغوش می گیرد؛ ایده ای که بیان می کند که نگاه مورب به دروازه همواره زاویه دید بهتری از زمین مسابقه نسبت به زمانی که به طور مستقیم به دروازه حمله می کنید به شما می دهد.

مسی در پست جدیدش می تواند با نگاه به سمت راست پاسهای نوسانی شاهکار خود را ارسال کند، می تواند مستقیم به سمت دروازه رفته و تیر دورتر را هدف بگیرد و یا از سمت راست دریبل کرده و به سمت تیر نزدیک تر حرکت کند. این در حالیست که اگر وی در پست 9 کاذب قرار بگیرد، مدافعین تنها با ایستادن رو به روی او می توانند هر سه گزینه را از مسی سلب کنند. اما در سمت راست، مسی نه تنها با مدافعین کمتری رو به رو می شد، بلکه آنها را وادار می کند تا انتخاب های گوناگونی داشه باشد و در این شرایط او بهتر از هر وقت دیگری می تواند از توپخانه استعدادهای شگفت آور خود استفاده کند. این دلیل کلیدی است که چرا من فکر می کنم که بهترین بازیکن تاریخ حتی به سطح بالاتری نسبت به فرم افسانه ایش در سال 2012 رسیده است. او اکنون کامل تر، سازمان یافته تر بوده و نقش ناملموس او از هر وقت دیگری برای تیم مهمتر است.

البته که مسی تا قبل از ژانویه 2015 هنگامی که عملکرد ویران کننده ای در جریان پیروزی 3-1 مقابل اتلتیکو مادرید ارائه داد، کاملاً نقش جدید خود را نپذیرفته بود و اینکه چه چیزی باعث این تغییر شده است نیز مشخص نیست. آیا دستوری از سوی انریکه باعث چنین موضوعی شده و یا حس مشترکی نسبت به هم تیمیهایش، یا یک نافرمانی یا تصمیمی مستقل؟ اصلاً چنین موضوعاتی اهمیت دارد؟ اگر مسی به این نتیجه رسیده است که بازی در کناره زمین، همان چیزی است که تیم برای موفقیت به آن نیاز دارد، آیا لوچو نباید به این موضوع افتخار کند؟ او مسی را با بازیکنانها و سیستمی که لئو برای در آغوش گرفتن نقش جدید نیاز داشت احاطه کرد؛ در آغوش گرفتنی که هم به سود خود مسی است و هم به سود تیم. این بدین معناست که نه تنها انریکه به بهترین بازیکن تاریخ کمک کرد تا به سطح بالاتری برسد، بلکه او به مسی کمک کرد تا در فرایند رهبر بهتری شدن برای بارسلونا به بلوغ برسد.
Xavi
در نهایت، ساخت یک تیم تنها شطرنج بازی کردن نیست که در آن نسبت به رقیبت پیش دستی کنی و همچنین مانند ساخت یک ماشین خودکار کاملی نیست که هرچه شما دستور دادید، آن را عملی کند. بلکه درباره دادن ابزار و طرز فکر به بازیکنان برای دستیابی به موفقیت است. یکی از این ابزارها قدرت رهبری است، چیزی که از زمان ورود انریکه، فقدان آن در تمامی سطوح باشگاه به چشم می خورد. اما سرمربی جدید در بدو ورود ژاوی را نگه داشته و دوباره احیا کرد، ماسکرانو را رئیس غیر رسمی تیم کرد و تیمش را حول محور سه بازیکن جوانتر پرورش یافته در لاماسیا که نقش عمده ای در آینده بارسلونا ایفا می کنند، ساخت. او از قهرمان گمنام تیم یعنی آندرس اینیستا درخواست فداکاری کرد؛ کسی که تمایلش به تغییر پست در اواخر دوران بازیگری، به تیم کمک کرد تا عملکردی روان را ارائه داده و همچنین مسی، پیکه و بوسکتس را آزاد کرد تا هر سه به سطوح جدیدی برسند. علاوه بر این، انریکه نیز در جای جای زمین بازیکنانی توانا، هوشمند و چندکاره ای را در کنار این سه رهبر به کار گرفت تا همگی تیمی منسجم را تشکیل دهند.

اسپورت اخیراً طی مقاله ای عنوان کرد که پیامهای بازیکنان تیم پس از شکست در آنوئتا که به طور کلی سرنوشت فصل تیم را تغییر داده را مشاهده کرده است. این مقاله توضیح می دهد که چگونه بازیکنان با تجربه تیم، سرنوشت این فصل را در دستان خود گرفتند و تیم را از آستانه رخ دادن فاجعه نجات دادند. اگر این موضوع صحت داشته باشد، به هیچ وجه کار بزرگ انریکه زیر سوال نمی رود، بلکه یک نوع از قدرت رهبری را نشان می دهد که مربی آستوریایی به سختی تلاش کرد تا آن را به تیم القا کند. این چیزی نیست جز تاثیر یک جنتلمن واقعی!
برچسب ها لوییس انریکه ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
موج فوتبال که کار خود را از سال 1390 شروع کرده است تلاش دارد آخرین تحلیل‌ها و گزارش‌ها از مهم‌ترین اتفاقات روز ایران و جهان را به صورت آنلاین در اختیار مخاطبان خود قرار دهد. تحریریه موج فوتبال همچنین با بهره‌مندی از همکاران حرفه‌ای و با سابقه می‌کوشد عرصه‌های جدیدی در اطلاع‌رسانی بهنگام و شفاف بجوید و بگشاید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • مطالب
    نظرسنجی
    قهرمان لیگ قهرمانان فصل 2024 کدام است؟
    کدام بخش تقویت شود؟
    به نظر شما بهترین مربی جهان کدام مربی است؟
    لیگ برتر ایران 1403

    جدول لیگ

    آمار سایت
  • کل مطالب : 5671
  • کل نظرات : 783
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 594
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 101
  • بازدید امروز : 911
  • باردید دیروز : 2,284
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 4,621
  • بازدید ماه : 24,681
  • بازدید سال : 50,681
  • بازدید کلی : 2,243,313
  • موسسه خیریه بهنام دهش پور